نوای بامداد — به نقل از ایرنا
هر واژه هر آهنگ پلی است میان دیروز و امروز میان خاک گرم کویر و قلعه های کهن میان قلب شنونده و روح شاهنامه
نقالی هنری است که نه فقط نمایش یک داستان که نغمه ای است از دل تاریخ; نغمه ای که با ریتم ضرب آهنگ سنتی و آواز دلنواز جان می گیرد و در دل شنونده خانه می کند
روزگاری قهوه خانه ها چادرهای عشایری و کاروانسراها صحنه اجرای این قصه های پرشور بودند; مردمانی که با چشمانی پر از انتظار محو روایت های رستم و سهراب اسکندر و پادشاهان کهن می شدند و گاهی با خنده گاهی با اشک به دنیای افسانه ها سفر می کردند
این هنر در ایران باستان با نام «خنیاگری» یا «رامشگری» شناخته می شد و در دوره صفویه واژه «نقالی» رواج یافت
نقال با نگاه و حرکت های موزون و صدای پرطنین خود قصه را زنده می کند; لباس های ساده یا گاه کلاه خود و زره های نمایشی تنها ابزاری اند برای بازسازی صحنه های نبرد عشق فداکاری و حماسه نقالان نه فقط سرگرم کننده بلکه نگهبانان روح فرهنگ و ادبیات ایرانی اند; کسانی که قصه ها را با جان و دل روایت می کنند و هر واژه شان پژواک هزاران سال تاریخ است
«غزل هنرپیشه» راوی جان سپرده به این هنر می گوید نقالی فقط هنر نیست; روح و جان ما با آن تنیده شده و میان دیروز و امروز پل می زند
وی با اشتیاق از حضور در بیش از جشنواره استانی و کشوری می گوید و از نبود استاد و فضای آموزشی مناسب به عنوان بزرگ ترین مانع یادگیری و رشد یاد می کند
«فاطمه حصاری» با نام هنری «گردآفرید» نیز روایت می کند که پس از دوران کرونا با تمرین های خانه و شرکت در مسابقات توانست محافل هنری استان را با نغمه های خود به لرزه درآورد و اکنون هنرجو دارد که برخی مقام های کشوری کسب کرده اند
هر نقال گویی نه فقط قصه گو که چراغی است در تاریکی روزگار; چراغی که مسیر تاریخ را روشن می کند و به ما یادآوری می کند که هر قصه ای هر حماسه ای هنوز زنده است
نقالی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و بنیاد فردوسی در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در نوامبر به ثبت جهانی رسید و همچنان روایتگر قصه های شاهنامه اسکندرنامه حکایت های اخلاقی و وقایع مذهبی است
هر نغمه هر واژه پلی است میان گذشته و امروز تا نسل های آینده با فرهنگ و تاریخ خود آشنا شوند و روح حماسه و هنر ایران زمین در قلب ها باقی بماند
در خراسان شمالی وقتی نقالی آغاز می شود زمان متوقف می شود; دل ها تپش تازه می گیرد و صدای تاریخ در کوچه ها و خانه ها به آرامی نجوا می کند قصه هنوز زنده است… و ما نیز زنده ایم در نغمه ها و شعرها…
صدای پای اسب ها خش خش زره ها فریاد رستم در میدان نبرد نجواهای عاشقانه و اشک های مادرانی که فرزندانشان را در دل افسانه ها می بینند همه و همه در نقالی زندگی می کنند
گویی هر نقال زمان را می پیچاند و شنونده را در دل حماسه ها رها می کند تا لحظه ای هم که شده با تاریخ هم نفس شود





















